لیمو در جست و جوی زمان از دست رفته
لیمو در جست و جوی زمان از دست رفته

لیمو در جست و جوی زمان از دست رفته

یک همزاد در فراسوی مرزها

از لیمو به لیمو جانم


روزی که از پیوند های یک وبلاگ، وبلاگِ دکتر رو پیدا کردم و هیجانزده از کشف قشنگم مشغول خوندن بودم،  فکرش رو هم نمیکردم که باعث بشه تو رو پیدا کنم. خیلی اتفاقی بهم گفتن که از وبلاگ یک نفر هم اسم من دیدن کردن و من باز هم خیلی اتفاقی وقتی میخواستم پاسخ کامنتم رو ببینم اسمت رو توی کامنتها دیدم.

وقتی شروع به خوندن وبلاگت کردم قشنگ بود اما هرچی میرفتم جلوتر دوتا شاخ خوشگل روی سرم سبز میشد از این همه شباهت! من معمولا برای همه آدم عجیبی ام و اینکه یکی مثل خودم پیدا کردم برای خودم از همه عجیبتر بود آخرش هم با یکی از پستات حسابی دلم رو بردی و الان اینجام و دارم پست مینویسم.

امیدوارم در کنار خانواده خوشگلت همیشه شاد و موفق باشی.


با محبت فراوون ، لیمو


پی نوشت اول: باید بگم در دلبری حرف نداری

پی نوشت دوم: خیلی از جاها برات کامنت گذاشتم و متوجه شباهت هامون شدی اما چون نمیخواستم پنگوئن از شاخهای مامانش بترسه خیلی از شباهت ها رو نگفتم بهت!