لیمو در جست و جوی زمان از دست رفته
لیمو در جست و جوی زمان از دست رفته

لیمو در جست و جوی زمان از دست رفته

حریق سبز

شبیه اون تبلیغه شدم که هی میگفت این چیه، اون چیه؛  بعد میگفتن تازه بیناییش رو به دست آورده. انگار یهو به خودم اومدم و دارم میبینم عه چقدر فلان حس عجیبه. چقدر فلان کار سخته. چقدر مشکلات آزاردهنده ست. اصلا من چطوری تا اینجای زندگی اومدم؟ یعنی همین من بودم که اتفاقهای بدتر از این رو هم پشت سر گذاشتم؟! دلم میخواد برم یه جایی فقط برای یه هفته مغزم رو خاموش کنم. یعنی اصلا نتونه فکر کنه به هیچی. خب مسلما میدونم چنین چیزی ممکن نیست حتی اگر توی کما هم باشم بازم هیچی نمیفهمم که دارم استراحت میکنم پس کنسله، این مغز ول کن ما نیست. تمام این افکار هم زیر سر خودشه. فکر چیه همین کلماتی که من مینویسم و شما میخونید هم کار خودشه.( اُف بر تو خب؟ کلی از ساعتهای روزم رو میگیری آخرش هم شاکی میشی که چرا استراحت نداری!) دیگه غرغرهام رو که رد کنم باید بگم آخیش دیروز باد خنک اومد بالاخره. یعنی زندگی هنوز هست و میگذره. درختها تغییر میکنن و تم دنیا هم عوض میشه. هوا زود تاریک میشه. بوی پاییز میاد و مولکول های تن و ذهنم شروع به تبدیل میکنن؛  منم دوباره به شکل آدم درمیام. D:  به دوستهام سر میزنم و خلقم و تغییر میکنه. مدام کلیپهای آشپزی میبینم، کتابهای نخونده رو شروع میکنم. ذوق بیشترم برای بیرون آوردن لباسهای پاییزه ست با اون رنگهای دلپسند من. با ماشین  چرخیدن و هوای خوشگلی که میخوره توی صورتم با شنیدن آهنگ. خوردن خوراکی های خوشمزه گرم که توی سرما میچسبه به جون آدم و صدها تفریح دیگه که بخاطر گرما قفلشون کرده بودم.. خلاصه که به به. من از اول شهریور بدو بدو رفتم تو کوچه منتظر پاییز :))


پی نوشت: این منم وقتی اولین بار آبی رو دیدم، یا شاید هر بار میبینمش! تا اولین فرصتی که دوباره حرصم بده و به حالت عادی دربیام.

نظرات 37 + ارسال نظر
شارلوت جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 22:46 http://teen16.blogfa.com

و منی که با اولین باد پاییزی میرم زیر لحاف و غم عالم به دلم میریزه که باز هوا سرد شده.
ولی تونستم کمی از زاویه دید شما هم ببینم فضا رو. قشنگ بود.

یه غم خوشگلی داره که جذابه بنظرم :))
+ ممنونم

سولاریس چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 00:16 https://solaris1402.blogsky.com/

زیبا بود

ممنونم :)

Pari سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 12:18

سلام عزیزم
این روزا و شاید چند ماهیه، کمتر کامنت مینویسم دست و دلم به کامنت نوشتن نمیره، نمیدونم چم شده
ببخش کمتر هستم.. ولی به یادتم

سلام پری جانم
امیدوارم درگیر خوشی و شادی باشی. اتفاقا من هم به یادت بودم اما آدرست رو گم کردم

بانو سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 02:02 http://www.me-in-life.blogfa.com

اگه راه‌حلی برای خاموش کردن مغز و استراحت کردن پیدا کردی به منم بگو. عذاب میکشم از بس ذهنم شلوغه. یکی نیست بگه یه دقیقه بشین نفس بگیر ای بابا

+ اگه نمی‌رسید سرم بزنیدم یک عدد شیفته‌ی تابستانِ فکر کنم خیلی رو مُخ هستم چون بیش از حد واسه اومدن تابستون ذوق می‌کنم

+ اگه دوست داشتی بیا وبلاگم و آخرین پست رو بخون و توی وبلاگ «زنگ انشا» کنارمون باش

اگر پیدا کنم به همه میگم و نسل بشر رو نجات میدم از اینهمه فکر بیهوده...
+ برو بانو جان نبینمت. کم بدبختی نکشیدم این تابستون
++ حتما. ممنون از دعوتت

متین یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 13:26 https://matinzandy.blogsky.com/

زنده باد پاییز

و پاینده

لویی جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 21:23

از خرداد که هوا گرم می‌شه من با هر ترفندی سعی می‌کنم به خودم انگیزه بدم تا تاب بیارم!
مثلا به خودم می‌گم این یه هفته که بگذره مرداد تموم می‌شه و در شهریور می‌افتیم در سرازیری! هوا دیگه مثل تیر و مرداد گرم نیست و...

هیچوقت اینایی که تابستون رو دوست داشتن درک نکردم! می‌گن روزا بلنده و... عصرای گرم و کلافه کننده چه جذابیتی داره!؟
چه لذتی در هوای گرم و شُر شر عرق ریختن هست؟
ما که جز تنوع میوه‌ها در تابستان هیچ فضیلت دیگری نیافتیم!

با اومدن پاییز و سرد شدن هوا، روح زندگی در من دمیده می‌شه!
لباس‌های زمستانی شکیل ترن، سرما بر خلاف قابل تحمله و از اون مهمتر، لذتی خواب زیر گرمای مطبوع پتو در زمستان!

من اصلا نمیتونم به خودم انگیزه بدم. با شروع گرما و موج صعودی اشعه آفتاب، روز به روز از حالت آدمیت دورتر میشم و در نیمه مرداد یه گرگ کاملم. شهریور و سرازیری ذکر شده شبیه ماهیه که میره پشت ابر و من دوباره به شکل انسان برمیگردم.
+ روزی چندبار دوش گرفتن- باد مصنوعی کولر و پنکه- از دست دادن لذت پتو، آتش و کلیه خوراکی های خوشمزه گرم- شبهای کوتاه که تا میری یللی تللی به ثانیه تموم میشن- کم آبی و مشکلاتش- حشرات و پشه و مگس ها و....
++شکیل تر بودن رو هم که کاملا به جا گفتین. اصلا یه پالتو یا بارونی شیک قابل مقایسه با این شرتی پرتی های تابستونه؟یا اون رنگهای سیر و جذاب با این نئون و هفت رنگ پلوها؟!

لویی جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 21:09

سلام
ای کاش بر اعضای بدن تسلط وافی و کافی داشتیم!
همانطور که با بستن چشم نمی‌بینیم، می‌شد کاری کرد که گوش نشنوه، مغز رو خاموش کرد! و...
گاهی مشغله ذهنی باعث می‌شه شب‌ها در حد یه سریال خواب ببینم!
گاهی برای آسوده شدن ذهن سعی می‌کنم برم کنج عزلت؛ دور شدن از فضای مجازی، پیگیری نکردن اخبار، محدود کردن ارتباطات و... اما چاره کار رفتن به جزیره خانواده دکتر ارنست هست و بس!

سلام به شما به به خوشحال شدم اسمتون رو دیدم. خوش اومدین.
واقعا ای کاش. باور کنید اگر همون مغز رو خاموش کنیم بقیه همه به آرامش میرسن . چاره کار رو خوب گفتین، اگر جزیره رو پیدا کردین مرحمت کنین به من هم اطلاع بدین. با تشکر فرااوااان.

فاطمه چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 20:52 http://Ttab.blogsky.com

آخی چه خوبه که آدم عاشق باشه،فیلمومیگم.
بابا گرما وآفتاب وروزهای طولانی ومیوه های رنگارنگ مگه چه عیبی داره دنبال روزهای نصفه نیمه پاییزیدبه همراه فقط سیب وپرتقال

آره اما سختی هم زیاد داره
قشنگ همه اینایی که گفتین عیبن. تنها و تنها مزیت تابستون نسبت به پاییز میوه است! روزهای نصفه نیمه عاااالین. من عاشق شبم مرکبات هم خیلی دوست.

قلب من بدون نقاب سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 20:58 http://Daroneman.blog.ir

اگر از پس چیزی براومدی پس برات سخت نبوده
اگر سخت بود که عبور نمی کردی
شاید یکم امید، هیجان و انگیزه نیاز داری برای عبور از این روزها
نه آسون تر شدن زندگی
قبول داری تا این تابستون دم کرده و داغ نباشه
پاییز نمی چسبه
کلا منم حالم بهتره وقتی بوی پاییز میاد
برعکس خیلی ها انرژیم بیشتر میشه

واقعا. قبلا یه امیدهایی داشتم. همش فکر میکردم دارم برای یه هدفی تلاش میکنم اما الان توی این سن حس میکنم همش سراب بوده. یه جور دویدن برای هیچ...
+ منم انرژیم بیشتر میشه

دخترکاکتوس دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 18:51 http://sadness-girl.blogfa.com/

منم وقتی ب گذشتم برمیگردم و سختیایی ک کشیدم یا حتی روز قبلم میگم اریا دمت گرم
این افکار قصد استراحت ندارن من ک تو خوابم فکرم کار میکنه.
من عاااااشق پاییزم میدونی ب حس و حالم میخوره ی جورایی قوم و خویش باهام
چ دنیای لیمویی جالبی،بمونید واس هم گل

بعضی وقتها حس میکنم مغزم منفجر میشه از اینهمه فکر و خیال :))
+پاییز و زمستون و بهار. کلا هروقتی که از آسمون چیز میز بباره و هوا طوری باشه که بشه درست حسابی لباس پوشید
+ ممنونم مهربون ❤️

Blue دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 18:42 http://estamich.blogfa.com/

به نام خدا از جاهای گرمسیر هستم پاییز درست حسابی هم نداریم!

+دوست داشتنتون پایسته!:)

به نام خدا دیپلم افتخار صبر و استقامت رو شخصا به شما تقدیم میکنم. گوارای وجودتان. باشد که تسکینی باشد به قلب رئوف و صبور شما.
+ ممنون عزیزم ❤️

سید محسن یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 20:35

شخصی که خود را به غم و اندوه بسپارد ضعیف می شودوقدرتش از بین میرود

بعضی وقتها ما نمیسپاریم خودش میبرتمون :)

Pariiish یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 15:14 http://Magicgirl.blogsky.com

دریا رو فراموش نکن...مخصوصا دریایی که اون ور خیابون خونت باشه

درست میگی. من دریا خیییلی دوست دارم. ولی خب الان انقدر گرمه که حتی جرات نمیکنم به شهرهایی که دریا دارن هم برم. میترسم بخار شم

Pariiish یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 13:09 http://Magicgirl.blogsky.com

شاید اگه تو هم یه عشق تابستونه داشتی که نصف خاطرات نوجوونیت بهش گره خورده بود، الان مثل من با رفتن تابستون دچار غصه میشدی و آهنگ سامرتایم سدنس لانا دل ری و بارها و بارها میخوندی و گوش میدادی.
ولی امسال یه جوری گرم بود که حتی منم منتظرم پاییز برسه.

عشق که هیچی شما اصلا بگو زندگی تابستونه. نمیخواااام به هرجا فکر میکنم برای مسافرت احساس گرما میکنم، بیرون میخوام برم از گرما دوست ندارم برم. چیه خب این تابستون؟؟ فقط باغ و استخر و میوه ش خوبه. همین!

Negar یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 05:09 https://zanekhoshbakht.blogsky.com/

چقدر جالب بود. چقدر ما آدمها بدون این که بدونیم مثل همیم.
من هم از وقتی هوا پاییزی شده شروع کردم به خونه تمیز کردن و کلیپهای غذای جدید نگاه کردن و ... عاشق اون آفتاب ملایمم. عاشق این هوام. اون وقت دور و وریهام هی می گن حیف تابستون داره تموم می شه.
چقدر درکت کردم.
آبی جریانش چیه؟ پست رمزدار بگذار بهمون بگو خوب!

آخ آخ نگار جان این رو من از قلم انداختم. من عاشق آفتاب پاییز و زمستونم. همیشه میرم روی همون خط نوری که از پنجره افتاده تو خونه دراز میکشم.
+

کوهنورد شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 12:19 http://1kouhnavard.blogsky.com

بعد از سالیان طولانی، سلام.
و اما بعد:
آدمها معمولا داشته هاشون رو به حساب نمیارن. چیزهای شاید خیلی ساده که به حساب نمیان، ممکنه برای دیگر افراد آرزوهای دست نیافتنی باشن.
هوای گرم و یا سرد. طبیعت و فصل هاش. دریا، جنگل و خیلی چیزهای دیگه.
معمولا آدمها توی روزمرگیشون یادشون میره که چی دارن. شاید همش تقصیر محتویات جمجمه باشه که کلا فی الذات راضی نیست. یعنی طوری طراحی شده که شاکی باشه. به قول خودتون: اف بر تو

عه سلااااام آقای کوهنورد. خوبین؟؟ چقدر خوشحال شدم از کامنتتون
+ بله متاسفانه اما باور کنید من میخوام اینطور تابستونهای گرم اصلا نداشته باشم. ابدا هم ناشکر نیستم و دلم تنگ نمیشه قول قول قول

الف شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 11:46 https://elfinz.blogsky.com/

منم دنبال بوی پاییزم، دنبال خنکی‌اش. هیچی مثل خنکی مهر و آبان نمیشه.

بوی پاییز، پرتقال، نارنگی، نسکافه

مرضیه جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 07:45 http://Www.golemamgoli.blogsky.com

لیموجانم ممنونم از پیامت
سعی میکنم برای جلد کتاب یه گرافیست خوب پیدا کنم که ارزش برنامه تو رو داشته باشه:))

بهترینی به خدا :))))))

عمه اقدس الملوک پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 20:45 https://amehkhanoom.blogsky.com

لازم است نحوه آشنایی با آبی را بفهمم عمه

آه عمه جان

آرش پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 08:37 https://apblog.ir/

کاش مغز مثل کامپیوتر بود و دکمه‌ی خاموش و روشن داشت. خیلی وقتا لازمه که مغز خاموش بشه و استراحت کنه، تا حداقل یکم خنک شه!

+ چند روزی هست که یه نسیم خنک شروع به وزیدن کرده و توی اوایل شهریور، هوا رو داره پاییزی میکنه... یه جورایی یادآوری میکنه که قشنگیای پاییز تو راه هستن.

+ کلیپ هم که عالی بود...

آره دقیقا. حس میکنم احتمالا داره اما هنوز پیداش نکردیم.
+هر روز داره هوا بهتر از قبل میشه فقط یه بدی داره. موتور ذهنم به کار میفته و افسردگی میزنه به در: تق تق
++ ممنونم برای من یه تعریف دقیق بود، از این بدون شرح ها

بهار چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 23:14 http://Www.^^^^^^^.blogfa.com

راست میگی؟؟؟؟ اصلا فکرشو نمیکردم‌ و کاش واقعا شبیه فکر من بود همه چی برات.
آره دیگه قوی هستیم ولی وقتی خیلی مدت طولانی قوی باشی یهو دیوونه میشی دیگه‌ اونوقت همه چیو بیخیال میشی. امیدوارم ما به این درجه نرسیم. عوضش همه چی درست بشه

کاش واقعا :))
خب من فکر کنم همونجام، یعنی خیلی وقته دیگه بیخیال همه‌ چی‌ ام. یعنی هرچی میخواد بشه. تلاش میکنم ولی جنگ نه :)

امیر حسام چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 21:55 https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام. ستاره باد خنک زده و هوا کم کم خنک تر هم میشه...

سلام به شما
آره هر شب حس میکنم زنده‌ترم و بیشتر نفس میکشم...

Pari چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 20:36

سلام
کلیپ قشنگی بود
امیدوارم همیشه شاد و سرحال باشی و از پاییز و رنگای قشنگش و حس زیبایی که با خودش به همراه میاره لذت ببری
این نوشته ت حس قشنگی داشت

سلام پری جاااان دلم خیلی برات تنگ شده.
ممنونم، وضعیت منه دیگه
خیلی زیاد ممنون. همچنین برای شما

محمد رها چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 20:32 http://Ikhnatoon.blogfa.com

اگر بجای آبی باشم هر بار لیموهایی که ازت میریزه، جمع میکنم میزارم تو سایت دیوار برا فروش به خلق الله.

باید بهش پیشنهاد بدم. من که دارم تموم میشم، لااقل حروم نشم

بهار چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 12:52 http://Www.^^^^^^^.blogfa.com

فیلم هم خیلی بامزه بود فک کنم بیست بار پخشش کردم :)

بوس بهت

بهار چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 12:51 http://Www.^^^^^^^.blogfa.com

مغز هیچوقت با آدم مهربون نیست. برعکس قلب که خیلی زود کنار میاد. مغز انگار بی رحمه و باید کارشو بکنه. دلیل مصرف اون قرص کوفتی همین فکر و خیالات شبانه بود‌ دکتر داد که یه ماه بخورم ولی متاسفانه معتادش شدم و البته ترکش کردم‌.. وقتی میخورم مغزم خاموش میشه و راحت میخوابم.
+ خیلی خوشحالم همه چی برات رو روال خوبیه. فصل ها، آبی، زندگیت و لباسات و ...
خوشحالم منتظر چیزی نیستی و چالش خیلی حادی پیش روت نیست.
همه نوشتن خوشبحالِ آبی که تو رو داره. منم میگم همینطوره قطعا که دختر با فهم و درکی مث تو رو کنارش داره. ولی توام قدر کنارش بودن رو بدون. گرفتن دستش، بوسیدنش... اینا همه برای رابطه های دور از هم حسرت و آهه :)
مث خودم که واقعا دارم از درون متلاشی میشم لیمو

در بیرحمی مغز همین بس که همه چیز رو میندازه تقصیر قلب درحالیکه قلب کارش فقط پمپاژ خونه! در واقع احساسات ما باز هم از مغز میاد.
+جدی اینطور به نظر میرسم؟! خوشحال شدم پس چون تابحال یادم نمیاد از بدو تولد سالی از زندگیم روی روال گذشته باشه :))) همین الان دارم با یه مشکل فوق بزرگ مقابله میکنم که بهت بگم مطمئنم حتی به ذهنت نمیرسه فقط سعی میکنم بهش فکر نکنم ببینم چی میشه. بعضی وقتها به خواهرم میگم چطور ممکنه خدا اتفاقاتی که ممکنه هر یه دونه ش کسی رو از پا بندازه؛ مجموعا توی زندگی ما قرار داده!
++ عزیزدلم واقعا برای شما دوتا یه آینده قشنگ که تمام این دلتنگی ها رو بشوره آرزو دارم تو هم قوی هستی و میتونی. بالاخره تموم میشه

پریسا سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 22:08 http://sepidarsabz.blogsky.com

واقعا اگر مغز دکمه آف داشت چه خوب بود هر چند به نظرم بخاطر استفاده زیاد و پر تکرار زود مستهلک میشد و از کار میفتاد
هر وقت توی پست‌هات مینویسی آبی، بی اختیار تو ذهنم میخونم آبی آبی مهتابی، آبی تر از هر آبی...

به جان خودم سوگند یاد میکردم که زیاد ازش استفاده نکنم اما درست میگین خصوصا که اینجا ایرانه اونوقت دکمه پیدا نمیشد باید میرفتیم همین رو هم از چین میگرفتیم!
+ به جان مطلب اشاره کردین پریسا جانم خوش شانسه دیگه. چه میشه گفت

قره بالا سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 21:37 http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

حالا من چیکار کنم همه لباسای پاییزیم تو ولایته؟

عشقتون پایدار خوجلی

یه جوری میرسه به دستت. شما هم که خوش سلیقه، ندیده میدونم خوشگلن
+ بوس بهت. همچنین شما و تپل خان

samar سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 19:13 http://glassbubbles.blogsky.com

واقعا کنترل کردن ذهن و اینکه نذاری مدیریت تو رو به عهده بگیره یکی از چالش دارترین و بزرگ ترین کارایی هست که هر کسی میتونه توی زندگی انجام بده, تمام ترس و استرس و اضطراب و مصیبتایی که سر آدم میاد سر این غلبه کردن ذهن روی جسم و روح مون, امیدوارم بتونی به مرور زمان هر روز بهتر یاد بگیری که چطوری کنترلش کنی البته واس خودمم اینو خیلی میخوام
واااای هوا یه عصرایی معرکه میشه از بو و حس و حال خوب, کلیپ آَشپزی و خوردنی+لباسای گرم رو خیلی هستم
+ کلیپ خیلی خوب بود کلا هماهنگی بین حواست رو موقع نوشتن خیلی دوست دارم(ترکیب عنوان و محتوا و کلیپ)
با آبی روی مود خوشی های طولانی و حرص درآوردنای کوتاه باشی

مصیبتیه برای خودش. اندازه ده تا ورزش و پنج تاهنر که باید براشون تمرین کنی و سه تا امتحان سخت ازم انرژی میگیره!
وای ثمرعصرا عصرا عصرا (اینجا چرا استیکر مست از خوشی نداره؟؟) دلم میخواد روی یه تراس نقلی که فقط جای دوتا صندلی و یه میز داره باهات بشینم شکلات داغ بخورم یا چای
+ باز منو قلب قلبی کردی . بووس های فراوون به تو
++ آمیین. یکی به خود حرص دربیارش بگه

هنوز زندگی قدیم سست عنصر جدید:) سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 14:23

لیموجان این آبی باید خیلی خوش شانس بوده باشه ها . حالا از ما گفتن:)
بعدم این که من بعد هر کی از تابستون تعریف کنه بدون محاکمه و دادگاه خونش حلاله

هنوزم بودن تو واسمون مث عمر دوباره ست... هنوز زندگی جووون
من هی بهش میگم ها فکر میکنه شوخی میکنم
+ من به این حکم اقتدا میکنم شدید

الیشاع سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 11:49 http://daily-elisha.blogfa.com/

مغز کارش همینه که گاهی مسائل ناخوشایند رو برامون تکرار و یادآوری کنه در چنین شرایطی به نظرم استراحت دادن به خود و خودمراقبتی می‌تونه کمک کنه که حالمون بهتر بشه.

منم منتظرم پاییز و هوای خنک و بارونی‌اش زودتر از راه برسه
همه فصل‌های سال زیبا هستن، اما فصل‌های خنک یه جور دیگه زیبان

دست گلش درد نکنه واقعا. آااه من از خدامه استراحت بدم به خودم اما انقدر این مشکلات از چپ و راست حمله میکنن که شدم دائم الاستراحت! قشنگ سِر شدم دیگه.
کاش ببینه هممون منتظرشیم زود بیاد

دزیره سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 08:00 https://desire7777.blogsky.com/

عزیزم ابی چقدر باید خوشحال باشه که همچین لیموی هلویی اینطوری دوستش داره عاشقتم فیلمه خیلی بامزه بود

ای دزیره جان قدر نمیدونه که
من بیشترررر

پونیو دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 22:42

همیشه عاشق تابستون و گرماش بودم...تازه دارم درک میکنم منتظران خنکای پاییز چه حسی دارن حس خوبیه بویژه خوردن غذای گرم تو هوای خنک

نه من هیچوقت عاشقش نبودم اما هیچوقت هم انقدر ازش بدم نمیومد. امسال خیلی سخت گذشت، گرررم بود :((
+ وای به به

Lili دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 15:49

منم از وسط مرداد هر روز دارم اب و هوای هفته های بعد رو چک میکنم ببینم سرما از کی شروع میشه
با هر کی ام میگه من عاشق تابستونم در حد زد و خورد دعوا میکنم انگار مثلا اونا بگن تابستون میمونه

آخ دقیقا. حتی عطاش (که میوه های خوشمزه ان) رو به لقاش میبخشم!
+ الهی بگردمت

زهره دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 13:26 https://shahrivar03.blogsky.com/

عجب فیلم فوق العاده ای گذاشتی آخر نوشته ات
واقعاً به تصوری که من ازت دارم نزدیک بود

بوس به شما و تصورت

همراز دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 13:20

موضوع انشا : تابستان خود را چگونه گذراندید؟
به نام خدا
منتظر پاییز موندیم :))

وای دقیقا، دقیقاا ، دقیقاااا

تیلوتیلو دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 13:02 https://meslehichkass.blogsky.com/


چقدر فیلمه خوب بود

یه چیزی بگم لیمو جان
تجربه ی آدمهای مختلف با هم فرق داره
اصلا به تعداد آدمهای روی زمین سبک و مدل زندگی و تفکر و ایده و اندیشه وجود داره
اما من از یه جایی به بعد یاد گرفتم که ذهنم را خاموش کنم
سایلنت کنم
یاد گرفتم یه قسمتی را عین یه کتاب بزارم کنار، تا وقتش برسه
یاد گرفتم چطوری به فکرام بگم ساکت بشین... اون صدای مغزم را خاموش کنم
فکر میکنم شدنیه
البته برای من میدونم اینطوریه که خیلی خیلی به سن و سال ربط داشته
هرچی عدد سنم رفت بالاتر انگار واقعا بزرگتر شدم ... با تجربه تر شدم ... انگار یاد گرفتم

بوس بهت الان که دارم مینویسم هنوز پنج دقیقه نشده که آبی حرصم داده و اعصابم رو خرد کرده. من رو بگو که چه احساسی خرجش میکنم.

به مرور دارم همین کار رو میکنم اما قبول داری که سخته؟ بعضی وقتها انقدر مشکلاتم زیاد میشن که سرم شبیه این گوشیا که زیاد باهاشون کار کردن، داغ میکنه. من عموما نشون نمیدم اما واقعا دارم از دره های بدی توی زندگیم میگذرم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد