لیمویی که من باشم
اینجا از چیزهای که "دلم" میخواد مینویسم و هیچکس "مجبور" نیست که بخونه :)
ادامه...
قفس شدی و ...
چندوقت پیش پرنده ی یکی از دوستانمون بصورت اتفاقی از پنجره پریده بود و رفته بود، بعنوان دلداری بهش گفتم اشکالی نداره در عوض الان آزاده. اون هم چیزی گفت که به فکر فرو رفتم. گفت : این پرنده ها قفسی ان از اول توی قفس بودن و بیرون از قفس اصلا زنده نمیمونن. در بهترین شرایط که خوراک بقیه حیوانات نشن خودشون از گرسنگی تلف میشن.
با خودم فکر کردم که هی لیمو به خودت نگاه کن. بجز قفس های بیشماری که ا.جتماع و سنت و قا.نون برات ساخته، خودت چه قفس هایی ساختی برای خودت؟ چرا سعی میکنی اونها عادی باشن و بشن زندگی روزمره ات؟
+چند روزه که با پخش شدن خبر خیانت بازیکن بارسلونا به خواننده معروف دوباره همون موجی که زمانی برای ماجرای خیانت به خواننده و بازیگر معروف دیگه اتفاق افتاده بود به راه افتاده که " آهای مردم! توی دنیایی که به فلانی و فلانی خیانت میشه شما دیگه چه توقعی دارین از زندگی خودتون" این جمله شاید اول منطقی بنظر بیاد اما در لایه های بعدی که بهش فکر میکنم میگم چرا باید من خودم رو لایق خیانت دیدن بدونم؟ چون به اندازه اونها مشهور نیستم؟ پول ندارم؟ تیپ و قیافه ندارم؟ دانش ندارم؟ هنر ندارم؟ اگر همه اینهاست پس من چیم اصلا؟ فقط انگار خودت رو زیر سوال بردی و تصور کردی هیچی نیستی در حالیکه اغلب بجز شهرت از اکثر این امکانات برخورداریم و فقط خود کم پنداری داریم .
بعد از این چرا وارد لایه بعدی میشیم که خب خیانت عمل غیراخلاقی و زشتیه چرا باید عادی باشه برای منِ مردم؟ یعنی مثلا چون فلان خواننده به قتل رسیده پس طبیعیه من رو هم به قتل برسونن و من باید این توقع رو داشته باشم؟!
اینجاست که یاد شعری میفتم : قفس شدی و به پرواز بسته خو کردی، نفس شدی و به آهِ ندیده رو کردی...
چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود
چقدر این یک بیت شعر توش معنی نهفته ست.
سلام
اول اینکه ممنون به وب من سر زدی
دوم اینکه از این مطلبت خیلی خوشم اومد. خیلی جالب بود.
من در مورد پرنده ها اطلاعاتم خیلی کمه نمیدونم اون طفلی چه وضعیتی پیدا میکنه ولی امیدوارم بتونه از خودش محافظت کنه
در مورد خیانتم که همه میگیم بده و چندش و بی معرفتیه ولی اکثرا هم انجام میدیم هرکس به نوعی.
سلام عزیزم
اول اینکه ممنون از خودت
دوم اینکه خوشحالم برات جالب بوده منم زیاد اطلاعات ندارم این رو هم تجربه کردم متاسفانه.
بله واقعا. مثل دروغ گفتنه هیچکی دوست نداره اما اکثرا تلاشی برای انجام ندادنش نمیکنن.
میدونی من یه باور دارم که کسی بخواد خیانت کنه در هر صورتی راهشو پیدا میکنه و اینکار رو انجام میده و اگر کسی نخواد امکان نداره انجام بده ، منظورم از خواستن و نخواستن یه ماهیت فطری و شاید ژنتیکی و موقع شکل گرفتن شخصیت و افکار در دوران کودکی هست
و منظور از خیانت در همه زمینه ها هس
و یه نکته مهم بنظر من که خیانت مقابل معرفت قرار میگیره ،البته تعاریف مختلفی وجود داره توی فرهنگ ها و فلسفه های دیگه
موافقم با نظرتون شدیدا.
در مورد پرنده های قفسی درست شنیدی. بلد نیستن غذا پیدا کنن یا از خودشون دفاع کنند بخصوص اونایی که دستی اند.
هر دو طرف انسانیم. قلب و احساس و شرف داریم / چکار داره به شغل ؟! مگه هنرپیشه آدم نیست؟
احمقانه هست هر کی اینو میگه
آره منم اینطوری شنیده بودم. ممنون از اطلاعاتتون
واقعا. کاش بعضی ها این رو درک کنن و انقدر فکر نکنن شهرت به معنای از فضا اومدن و کامل بودنه. تازه بد داستان از جایی شروع میشه که حس میکنن خودشون درمقابل این افراد هیچی نیستن
امان از این قفسها
واقعا
اتفاقا اینجوری نیستن. خیلی خیلی زود وحشی میشن پرنده ها. مخصوصا ک وارد جمع خودشون بشن و تک نباشن . حافظه خیلی کمی دارن و سریع از هم‌نوعاشون یاد میگیرن چطو غذا پیدا کنن.
نه اینکه توجیهی ب خیانت باشه این حرفا. منظور اینه ک ب هیچی اعتماد نیست
خب من امیدوارم .
اگر اینطوری باشه و زنده بمونن واقعا خوشحالترم تا اینکه بمیرن
نه نه متوجهم. به نظر من چرخه ی طبیعت باید اینطوری باشه اصلا.
موضوع این نیست که بقیه مردم خودشون رو لایق خیانت بدونن، برعکس موضوع همینه که هیچ کس لایق خیانت نیست. هر آدمی که خیانت میبینه ممکنه در اوج اندوهش فکر کنه که حتما من مشکلی داشتم، حتما من باید بهتر از این می‌بودم، حتما من لایق خیانت بودم.... ولی با دیدن موردهای این شکلی، یادآوری میشه که حتی اگه تو یکی از بهترینها باشی و هزاران نفر آرزوی بودن با تو رو داشته باشن، باز ممکنه جفت خودت بهت وفا نکنه.
عزیزم من هم دقیقا نظر شما رو دارم و اتفاقا منظورم همینه که از خبرهای اینچنینی باید این برداشت بشه.
این چیزی که توضیح دادم راجع به کسانی بود که دقیقا طوری که توصیف کردم فکر میکنن و متاسفانه من دیدم و خوندم و حتی صحبت کردم باهاشون و نظرشون همین بود. یک خودکمتر بینی عجیبی فراگرفتتشون که چون فلانی این اتفاق افتاده واسش ما دیگه کی باشیم... .
اصولا موضوع خیانت اینقدر موضوع ساده ای نیست که راحت از کنارش عبور کنیم. خیلی علت ها میتونه داشته باشه. مثل خیانت دیدن یک بچه از پدر و مادرش. نمیخوام کسی رو توجیه کنم اما واقعا فقط خود اون خائن مقصر نیست. خیلی از علتهای دیگه هستن که باعث خیانت میشن و شاید چون تصمیم آخر رو خائن میگیره و اونه که انجام دهندشه، به اسمش تموم میشه و بقیه علتها گم میشن.
از این زاویه هم میشه دید. واقعا زندگی و روابط انسانی پیچیده ست.
ممنون از نظرتون واقعا من رو به فکر برد
والا هیچکس لایق خیانت نیست! اون دوتا که اصلا :))
ولی جدی، اونها چون زیر ذره بین هستند و خبرشون پخش میشه خیلی زندگی سخت تری دارن و اختمالا ادمهای معمولی خیلی راحت میتونن پنهان کنن خیانت رو
اون که بعله اما جالبه خیلی ها باور دارن که چون به همچین آدمایی خیانت شده ما که در برابر اونا چیزی نیستیم!
آره متاسفانه اکثرا اونایی که فوت کردن هم بزرگترین رنج هاشون از شهرت بوده
ما ادمها هم همون پرنده های قفسی هستیم له این زندگی ساده بی حاصل خو کردیم
با حرفت تا حدودی موافقم اما اگر تلاش برای اهداف و خواسته ها رو در نظر بگیریم حتی بهش نرسیم باز هم بی حاصل نبوده.
حاصلش میتونه تموم کردن یه کتاب، رسیدن به شغل مورد علاقه، یاد گرفتن قطعه ای که دوست داری یا بزرگ شدن بچه ات باشه و حتی برعکس خراب شدن یه کار باشه که در عوض تلاشت تجربه به دست آوردی
بنظر من اینا معنای زندگیه.
هرکسی ازاین جمله میتوانه برداشت خودش را داشته باشه، به نظر من یک معنیش این هست که همه اون آدمها بعد خیانت به زندگی عادیشون برگشتن و روابط دیگه ای را تجربه کردن. پس اگر بهت خیانت شد به جاییت نگیر اون ادم بی لیاقت بوده، به زندگیت ادامه بده و بیخود تو خودت دنبال عیب و ایراد نگرد که نکنه من ایرادی داشتم که خیانت کرد و...
منظور منم همینه عمه جان. اینکه وقتی یه خبری دیدیم (که فرضا حتی باعث تعجبمون هم شد) درست برداشت کنیم ، اینکه زندگی ممکنه برای همه سختی و نامردی داشته باشه. نه اینکه برای فلانی اتفاق افتاده ما که در برابر اون چیزی نیستیم پس چه توقعیه و این حرفا.یه جوری انگار خودشون رو آماده میکنن و توقعشون رو میارن پایین که بنظر من خوب نیست.
نمونه حرفی که میگم رو بارها به عنوان شوخی و غیرشوخی شنیدم از بقیه!
لیمو جان خیلی مطلب تامل برانگیزی نوشتی .
هیچ دلیلی نداره ما خودمون و رابطه هامون رو با هیچکس مقایسه کنیم
قربونتون مهربانوجان.
واقعا همینطوره، هرشخصی زندگیش و ویژگی هاش منحصر به خودشه و دلیلی برای مقایسه نیست.
سلام
اصلا برای همینه که شاعر میفرماید: پرنده های قفسی عادت دارن به بی کسی ... الخ
چند روز پیش تصادفا قصه انتری که لوتیش مرده بود اثر صادق چوبک را خوندم. اون هم تا حدودی همین موضوعو بررسی میکنه.
سلام به شما
آره واقعا انگار خودشون رو عادت میدن به این احوالات...
چه جالب حتما میخونمش ممنون که معرفی کردین
اینکه خیانت در هر حالت بد و زشته حرفی درش نیست ولی به نظرم منظور از این مثالها این بوده که هیچی شرط هیچی نیست و وقتی به موضوع خیانت می‌رسیم نباید از روی ظاهر قضاوت و یا حتی توجیه کنیم.
کل منظور این پست توی کامنت شماست
اینکه خبر رو درست بخونیم،درست استنباط و نتیجه گیری کنیم و اصطلاحا قفس نسازیم.
زمانیکه اینطوری بیان بشه خیلی درسته و من هم خیلی قبولش دارم اما متاسفانه همه اینطوری نمینویسن و همون جابجایی کلمات به کل بار مفهومی جمله رو تغییر میده.
سلام عزیزم
پیکه که خیلی خوب بود من شخصا روش کراش داشتم 
میگم این جریان خیانت چیه من نفهمیدم ! نکنه پیکه و شکیرا رو میگی ؟! الله اکبر
عزیزم این اتفاقات و خیلی اتفاقات دیگه ممکنه برای هرکسی در هر سطحی بیفته و یا نیفته . به طور کلی هیچ ارتباطی بین اتفاقات ناگوار زندگی با هیچ چیز خاصی وجود نداره . بیشتر تصادف محضه به نظرم .
خلاصه خودتو درگیر این چیزا نکن و با تکیه بر فلسفه ی خیام از زندگی لذت ببر
یس یس همون دوتا خوشگل و خوشتیپ زمانه
اینجا جای یه شکلک خالیه :رقصنده ی شاد که در حال لذت بردن از زندگیه:
دقیقا من هم نظرم همینه لیموی خوشگلم و میگم اصلا نباید چنین چیزهایی رو با خودمون مرتبط کنیم.